حضرت معصومه سلام الله علیها در خاندانى كه سرچشمه علم و تقوا و فضایل اخلاقى بودند، نشو و نما یافت. پس از آن كه پدر بزرگوار آن بانوى گرامى به شهادت رسید، فرزند ارجمند آن امام یعنى حضرت رضا علیه السلام عهدهدار امر تعلیم و تربیت خواهران و برادران خود شد و مخارج آنان را نیز متكفل گردید. در اثر توجهات زیاد آن حضرت هر یك از فرزندان امام كاظم علیه السلام به مقامى شامخ دست یافتند و زبانزد عام و خاص گشتند. ابن صباغ مالكى در این باره گوید: "هر یك از فرزندان ابى الحسن موسى معروف به كاظم فضیلتى مشهور دارد."(1) نیز اربلى در این زمینه مىنویسد: "براى هر یك از فرزندان ابى الحسن موسى علیه السلام فضیلت و منقبتى معروف وجود دارد."(2) آنچه مسلم است این كه در میان فرزندان امام كاظم علیه السلام بعد از حضرت رضا علیه السلام، حضرت معصومه سلام الله علیها از نظر علمى و اخلاقى، والا مقامترین آنان است. این حقیقت از اسامى و القاب و تعریفها و توصیفاتى كه ائمه اطهار علیهم السلام از وى نمودهاند، هویداست. و با توجه به این حقیقت كه ارتباط تنگاتنگ و غیر قابل انفكاكى میان تهذیب نفس و طى مدارج اخلاقى و عرفانى و حصول علوم اصیل الهى و حكمت وجود دارد، مىتوان به رتبه و مقام علمى غیرقابل توصیف حضرت معصومه سلام الله علیها پى برد و به این نكته واقف گشت كه ایشان نیز چون حضرت زینب سلام الله علیها عالمه غیر معلمه بود.(3) آنچه سخن فوق را تایید مىكند، روایت صالح بن عرندس حلى، عالم بزرگوار شیعى قرن نهم در كتاب "كشف اللئالى"(4) است. وى گوید: روزى جمعى از شیعیان به قصد دیدار حضرت موسى بن جعفر علیهالسلام و پرسیدن سوالاتى از ایشان به مدینه منوره مشرف شدند. چون امام كاظم علیه السلام در مسافرت بود، سوالات خود را به حضرت معصومه كه در آن هنگام كودكى خردسال بیش نبود، تحویل دادند. فرداى آن روز براى بار دیگر به منزل امام شرف حضور پیدا كردند، لیكن هنوز ایشان از سفر برنگشته بود. چون ناگزیر به بازگشت بودند، مسائل خود را مطالبه نمودند تا در مسافرت بعدى خدمت امام برسند. غافل از این كه حضرت معصومه جواب پرسشها را نگاشته است. وقتى پاسخها را ملاحظه كردند، بسیار خوشحال شدند و پس از سپاسگزارى فراوان شهر مدینه را ترك گفتند. از قضاى روزگار در بین راه با امام موسى بن جعفر علیه السلام مواجه شده، ماجراى خویش را باز گفتند. چون امام پاسخ سوالات را مطالعه كرد، سه بار فرمود: "فداها ابوها" (5)؛ پدرش فدایش. فاطمه معصومه سلام الله علیها از جمله راویان گرانقدر و عظیم الشان آل محمد صلی الله علیه و آله است. ایشان از پدر گرامى خویش و اجداد شریف و بزرگان و جمعى از خاندان جلیل القدرش احادیثى نقل كرده كه قابل قبول علماى شیعى و سنى است.(6) متاسفانه نگارنده به بیش از پنج روایت از این بانوى گرامى دست پیدا نكرد: 1 ـ ابوالخیر شمس الدین محمد بن محمد بن جزرى شافعى (م 833) در كتاب "اسنى المطالب فى منافب سیدنا على بن ابى طالب"(7) سخن حضرت فاطمه دختر پیامبر صلی الله علیه و آله را آورده است: "... آیا فرمایش رسول خدا صلی الله علیه و آله را در روز غدیر به فراموشى سپردهاید كه فرمود: هر كه من مولاى اویم، پس على مولاى اوست... و سخن دیگر رسول خدا صلی الله علیه و آله را؛ تو (اى على!) نسبت به من به منزله هارون نسبت به موسى علیه السلام هستى؟!" (8) در سند روایات فوق این اشخاص وجود دارند: بكر بن احمد قصرى، فاطمه دختر امام رضا علیه السلام، فاطمه (معصومه) و زینب و امكلثوم دختران امام كاظم علیه السلام، فاطمه دختر امام صادق علیه السلام، فاطمه دختر امام باقر علیه السلام، فاطمه دختر امام سجاد علیه السلام، فاطمه و سكینه دختران امام حسین علیه السلام، ام كلثوم دختر فاطمه زهرا سلام الله علیها، حضرت فاطمه سلام الله علیها و كسانى كه پیش از بكربن احمد در این سلسله هستند. 2 ـ در روایت دیگرى نظیر روایت فوق از لسان مبارك رسول الله صلی الله علیه و آله آمده است: "من كنت مولاه فعلى مولاه"(9) ؛ هر كه من مولا و رهبر او هستم، على رهبر و مولاى اوست. در سند این روایت اشخاص ذیل وجود دارند: فاطمه دختر گرامى امام رضا علیه السلام، زینب و امكلثوم و فاطمه دختران گرامى امام كاظم علیه السلام، فاطمه دختر گرامى امام صادق علیه السلام، فاطمه دختر گرامى امام باقر علیه السلام، فاطمه دختر گرامى امام سجاد علیه السلام، فاطمه و سكینه دختران گرامى امام حسین علیه السلام، امكلثوم دختر گرامى حضرت فاطمه سلام الله علیها و حضرت فاطمه سلام الله علیها. 3 ـ روایت دیگر را ابى محمدبن احمد بن على قمى در كتاب "المسلسلات"(10) خویش این گونه ذكر مىنماید: از محمدبن على بن الحسین از احمد بن زیاد بن جعفر از ابوالقاسم جعفر بن محمد علوى عریضى از ابوعبدالله احمدبن محمد بن خلیل از على بن محمد بن جعفر اهوازى از بكر بن احنف از فاطمه دختر على بن موسى علیه السلام از فاطمه (معصومه) و زینب و امكلثوم دختران موسى بن جعفر علیهالسلام از فاطمه و سكینه دختران حسین بن على علیه السلام از ام كلثوم دختر على علیه السلام از فاطمه زهرا سلام الله علیها دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله كه فرمود: از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم كه مىفرمود: وقتى در شب معراج به آسمان برده شدم، داخل بهشت گردیده، قصرى از مروارید سفید و درخشان مشاهده كردم. درى داشت كه بر آن پردهاى آویزان و با تزیین به مروارید و یاقوت درخشندگى پیدا كرده بود. چون سرم را بالا بردم، دیدم بر آن در نوشته شده است: "لااله الاالله، محمد رسول الله، على ولى الله" و بر آن پرده: "خوشا، خوشا به مثل شیعه على" آنگاه داخل قصر شدم. در آنجا قصرى از عقیق سرخ بود و درى از نقره داشت كه به وسیله زبرجد سبز درخشان شده بود. بر آن در، پردهاى بود. چون سرم را بالا بردم، دیدم بر آن در نوشته شده است: "محمد رسول خداست. على جانشین مصطفى است." و بر آن پرده: "بشارت ده پیروان على را به حلال زادگى." آنگاه داخل قصر شدم. در آنجا قصرى از زمرد سبز بود. زیباتر از آن مشاهده نكرده بودم. درى از یاقوت سرخ داشت كه با تزیین به مروارید رخشان شده بود. بر آن در پردهاى قرار داشت. وقتى سرم را بالا بردم، دیدم بر آن پرده نوشته شده است: "پیروان على، رستگارانند." به دوستم جبرئیل گفتم: این قصر از آن كیست؟ گفت: محمد! از آنِ پسرعمو و جانشین تو على ابن ابى طالب است. در روز قیامت همه مردم برهنه پا و عریان محشور مىشوند مگر شیعیان على. و همگى به نامهاى مادرانشان فراخوانده مىشوند مگر پیروان على كه به نامهاى پدرانشان خوانده مىشوند. به دوستم جبرئیل گفتم: این براى چیست؟ گفت: زیرا آنان على را دوست داشتند، حلال زادهاند.(11) 4 ـ در روایت سوم از كتاب "امالى" از احمد بن حسین از حسن بن على سكرى از محمد بن زكریاى جوهرى از عباس بن بكار از حسن بن یزید از فاطمه (معصومه) دختر موسى بن جعفر علیه السلام از عمر بن على بن الحسین از فاطمه دختر امام حسین علیه السلام از اسماء دختر عمیس از صفیه دختر عبدالمطلب آمده است: "وقتى حسین علیه السلام از مادرش متولد شد، پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: عمه! فرزندم را نزدم بیاور. من عرض كردم: اى رسول خدا! او را پس از ولادت پاكیزه نكردهایم. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: عمه! تو مىخواهى او را پاكیزه كنى؟! خداوند تبارك و تعالى او را پاكیزه و از آلودگىها منزه كرده است." (12) 5 ـ حدیث دیگر را محمد غمارى شافعى در كتاب خویش بدین طریق نقل كرده است: از فاطمه دختر حسین رضوى از فاطمه دختر محمد رضوى از فاطمه دختر ابراهیم رضوى از فاطمه دختر حسن رضوى از فاطمه دختر محمد موسوى از فاطمه دختر عبدالله علوى از فاطمه دختر حسن حسینى از فاطمه دختر ابى هاشم حسینى از فاطمه دختر محمدبن احمدبن موسى مبرقع از فاطمه دختر احمدبن موسى مبرقع از فاطمه دختر موسى مبرقع از فاطمه دختر امام رضا علیه السلام از فاطمه دختر امام موسى بن جعفر علیه السلام از فاطمه دختر امام صادق علیه السلام از فاطمه دختر امام باقر علیه السلام از فاطمه دختر امام سجاد علیه السلام از فاطمه دختر امام حسین علیه السلام از زینب دختر امیرمومنان علیه السلام از فاطمه سلام الله علیها دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله. در این روایت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها به نقل از رسول خدا صلی الله علیه و آله مىفرماید: "آگاه باشید، هر كس با دوستى آل محمد بمیرد، شهید مرده است!" روایت مزبور به حدیث "فاطمیات" مشهور است. چون جز دو تن از كسانى كه در سلسله آن وجود دارند، بقیه "فاطمه" نام دارند.(13) 1 ـ الفصول المهمه، ص 240. 2 ـ كشف الغمه، ج 3، ص 30. 3 ـ توجه به این مطلب كه اخلاص در اعمال در طى یك دوره چهل روزه باعث جارى گشتن چشمههاى حكمت از قلب بر زبان مى شود، اذعان و اعتراف به حقیقت فوق را سهل مىنماید. چون حضرت معصومه سلام الله علیها نه تنها چهل روز كه در تمامى عمر شریفش مخلصانه عمل مىكرد. 4 ـ كشف اللئالى تاكنون به چاپ نرسیده و به صورت مخطوط در كتابخانه شوشترىهاى نجف اشرف وجود دارد. مرحوم میرجهانى نسخهاى از این كتاب را در كتابخانه شیخ محمدسماوى دیده است. (مهدى پور، كریمه اهل بیت، متن و پاورقى ص 62.) 5 ـ كریمه اهلبیت، ص 64 و 63. (با تصرف) 6 - فاطمه بنت الامام موسى بن جعفر، ص 58 و 57 و اعلام النساء، ص 577. 7 ـ در كتاب اسنى المطالب پارهاى از روایاتى كه در شان و منزلت امیرمومنان علیه السلام وارده گشته، گردآورى شده است. در این كتاب تنها احادیثى ذكر شده كه در مصادر و كتب معروف و با سندهاى قوى و محكم بیان گردیده است. (امینى، مقدمه اسنى المطالب، ص 32). 8 ـ ص 51 ـ 49. این كتاب توسط محمدهادى امینى تحقیق شده است. نیز بنگرید به الغدیر، ج 1، ص 197. 9 ـ احقاق الحق، ج 6، ص 282، به نقل از مسند فاطمه معصومه، ص 61. 10 ـ ص 108. این كتاب در ضمن مجموعهاى از آثار مولف در یك مجلد به سال 1369 ه" . در تهران به چاپ رسیده است. 11 ـ بحارالانوار، ج 65، ص 77 و 76، فاطمه بنت الامام موسى بن جعفر، ص 60 و 59. 12 ـ فاطمه بنت الامام موسى بن جعفر، ص 61. 13 ـ رازى، محمد شریف، گنجینه دانشمندان، ج 1، ص 17 و 16.
مقام علمى حضرت معصومه سلام الله علیها
روایات حضرت معصومه سلام الله علیها
پىنوشتها:
در سال 26 هجری قمری، حضرت عباس (ع) پایه عرصه گیتی نهاد. مادر گرامیش فاطمه، دخت حزام بن خالد بن ربیعه بن عامر کلبی و کنیه اش (ام البنین) بود.
چند سال پس از شهادت حضرت فاطمه (س) بود، که امیرالمومنین از برادرش عقیل، که به اصل و نسب قبایل آگاه بود، درخواست کرد زنی را از دودمانی شجاع برای او خواستگاری کند و عقیل، فاطمه کلابیه (ام البنین) را برای آن حضرت خواستگاری کرد و ازدواج صورت گرفت.
امیرالمومنین (ع) از این بانوی گرامی، صاحب چهار پسر به نامهای عباس، عثمان، جعفر و عبدالله شد.
نگاه کریمانه
نماز مقبول
خلبانی با بیشترین پرواز جنگی
هدف انسان از تلاش و كوشش در سایه ایمان و عقیده چیست؟
پسری كه در سال 1334، در یكی از خانواده های متدین روستای شیرود تنكابن به دنیا آمد، در 26 سال توانست به این پرسش، یک پاسخ كامل و بی نقص بدهد. مدت ها كاشت، داشت، و برداشت تا در نوجوانی به خاطر كار پر زحمت كشاورزی، جسمی تنومند و قوی پیدا كرد كه برای روح بزرگش كالبدی مناسب بود.
هوش سرشارش موجب پیشرفت او در درس ها میشد. در پایان سال سوم متوسطه به تهران رفت تا هم كار كند و هم درس بخواند.
دو سال بعد در ارتش استخدام شد و رؤیای پرواز را با هلیكوپتر به واقعیت تبدیل كرد. مردی بود متفاوت با هم ردههایش. پنهانی به تظاهرات میرفت و در حمایت از انقلاب اسلامی مردم شعار می داد و فعالیت میكرد.
پس از پیروزی انقلاب، غائله كردستان شروع شد. با دوست صمیمیاش احمد كشوریكه او هم خلبان بود، پروازهای عملیاتی انجام میدادند و شیرودی چنان كرد كه شهید فلاحی او را ستاره غرب نامید.
او پس از اقامه نماز برای پیروزی و طلب یاری خداوند، به سوی منطقه درگیری پرواز كرد و صبحگاه یک روز بهاری، روحش نیز مانند جسمش به آسمان پر گشود.
در آغاز جنگ تحمیلی با سه هلیكوپتر و دوازده خدمه در مقابل یک لشگر مجهز عراق ایستاد و علاوه بر نجات پادگان سرپل ذهاب، دشمن را وادار به عقب نشینی كرد.
وقتی خبر به مجلس شورای اسلامی رسید، آقای هاشمی رفسنجانیاو را مالک اشتر زمان لقب داد.
در طول جنگ بارها مورد تشویق و ارتقای درجه قرار گرفت، ولی هیچ كدام از آن تشویق نامهها را نپذیرفت. میگفت: همین كه میدانم چرا و برای چه و كه میجنگم، خود برایم تشویق است. هشتم اردیبهشت ماه 60 تانكهای عراقی به طرف قره بلاغ دشت ذهاب حمله كردند و او پس از اقامه نماز برای پیروزی و طلب یاری خداوند، به سوی منطقه درگیری پرواز كرد و صبحگاه یک روز بهاری، روحش نیز مانند جسمش به آسمان پر گشود.
امام خمینی(ره) پس از شهادت او فرمودند: شیرودی آمرزیده است.
رهبر معظم انقلاب نیز به ایمان آن شیرمرد «ایمان» داشتند كه فرمودند: «شیرودی اولین نظامیای است كه من در نماز به او اقتدا كردم.»
درد دل با امام زمان علیه السلام
لیوان آب صدای زیبای آبشار نقره ای را با همین گوشهای تیزم می شنوم0 گویی که قطره قطره اش برایم حکم یک دریا دارند،صدایشان کردم آمدند وبرایم یک جام از آب گوارا آوردند،گفتم:مگر خودتان تشنه نیستید گفتند ما سیرابیم،اما تو هنوز رودخانه دلت کویر است،لیوان را گرفتم،نوشیدم آن را،گوارا بود وبه دلم نشست ودر همان لحظه دیدم صدایی دگر نمی شنوم،هر چه نگاه کردم آن همان قطرات آب را ندیدم، گفتم خدایا جرا اینگونه مرا تنها گذاردند0 چرا اینگونه سیراب شدم،اما مرا خواب کردند ورفتند،صدایی شنیدم0 به سویش دویدم ورسیدم،آریٍ،آری،این همان آبشار است ورفتم یک لیوان را در کنار سنگ ریزه های آبشار دیدم،دویدم،دویدم،آنقدر که دوباره تشنه شدم اما دیدم نوری کنارم ایستاده ،گفتم که هستی!: گفت:همان کسی که در انتظارش کنار جاده سرنوشت نشسته ای،گفتم من لیاقت ندارم،چرا سراغم آمدی،گفت:پاک است دلت،اینگونه مگذار آلوده شوند،گفتم:چگونه،گفت مرا طلب کن،صدایم زن،گفت نمی رسد صدایم به گوشت،گفت رسیده،اما نه با آن لحنی که باید مرا طلب کنی،گفتم عشقم را چه کنم،گفت:عاشق باش،اما آنگونه که خودت می گویی بر سر جاده انتظار منتظرش باش0 این را گفت:واز جلوی چشمان سیاهم محو شد
تأملی بر روابط دختر و پسر در جامعه دینی(1)
با نظر و نگاهی به آیات و روایات به روشنی در مییابیم که شرع مقدس اسلام در فردیترین دستورات خود اجتماعی است و ارتباطات انسانی و اجتماعی را جزء اصلیترین آموزههای خود قرار داده است. اگر بگوییم قرآن مجید آئیننامه ارتباطات است امری بدیهی را تأیید نمودهایم. رعایت حقوق شهروندی، نحوه ارتباط با والدین، همسایگان، خویشان، دوستان و محترم شمردن حریم بین محرم و نامحرم، آئین و آداب معاشرت، تعاون و مردمداری، صله رحم، رسیدگی به امور محرومان و مستمندان، جهاد، امر به معروف و نهی از منکر، خمس، زکات، نماز و ... از اصلیترین مأموریتها و عبادتهای فردی و اجتماعی مسلمانان به شمار میآیند. با اندکی تأمل پی خواهیم برد که در تمامی آن عبادات، ارتباطات انسانی، اجتماعی بودن و مسئولیتهای جمعی موج میزند.
بارزتر و جالبتر از همه اینکه؛ مهمترین دعایی که بر هر مسلمانی واجب است که آن را در واجبترین اعمال خود، یعنی نماز - آن هم روزی ده مرتبه به ذهن و زبان جاری سازد، دعای «اهدنا الصراط المستقیم» است. دعایی که حتی اگر بطور انفرادی و در خلوت و خانه خود بخوانیم باید کلمات و جملاتی را ادا کنیم که حکایت از گریز از تکروی و حضور جدی و فعال و مفید در جمع و جماعت دارد: نعبد، نستعین، اهدنا، علینا.
به همان میزان که اسلام با جماعت بودن و ارتباط سالم و سودمند و هدفمند با همنوعان و شهروندان اعم از زن و مرد، دختر و پسر، شهری و روستایی، ... را مورد تأیید و تأکید قرار داده اختلاط و ارتباط ناسالم و آسیب زا و شکسته شدن حریم محرم و نامحرم و کشانیدن تمتعات و التذاذهای بصری، جنسی و عاطفی و هیجانی داخل خانواده به بیرون از آن را مورد نهی و نکوهش قرار داده است.
نقل و درج تنها بخشی از آیات و روایات در خصوص و فرهنگ ارتباطات و تعاون خود کتابی مفصل و مستقل خواهد شد. اما در این اجمال چند نمونه را با هم مرور میکنیم:
در سوره آل عمران (آیه 200) تعاون و تعامل در جهت نیکوکاری و تقوا مورد تأکید واقع شده «تعاوَنوا علی البر و تقوی و لا تعاونوا علی الاِثم و العُدوان»؛ در نیکوکاری و تقوا به یکدیگر کمک کنید، نه در گناه و ستمکاری .
در جای دیگر(سوره توبه/ آیه71) مردان و زنان مؤمن به تعامل و روابط هدفمند و مبتنی بر توسعه ارزشهای دینی و فی مابین دعوت شدهاند:
«والمؤمنون و المؤمنات بعضهم اولیاء بعضٍ یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر و یقیمون الصلوة و یؤتون الزکاة و ...»؛
مردان و زنان مؤمن همه یاور و دوستدار یکدیگرند – خلق را به کار نیک وادار و از کار زشت منع میکنند. نماز به پا میدارند و زکات میدهند...
و نیز در سوره نحل آیه 90 چنین آمده است:
«ان الله یامر بالعدل و الاحسان و ایتاء ذی القربی و ینهی عَن الفحشاء و المنکر »؛ «البته خدا (خلق را) فرمان به عدل و احسان میدهد و به بذل و عطا به خویشاوندان امر میکند و از افعال زشت و منکر و ظلم نهی میکند.
و در خصوص روابط دختران و پسران و زنان و مردان در جامعه و احترام متقابل(نور/ آیه30) این چنین تصریح شده است:
«قل للمومنین یغضوا مِن ابصارهم و یحفظوا فروجهم ذلک اَزکی لهم اِنّ الله خبیرٌ بما یصنعون»؛ (و ای رسول ما) مؤمنین را بگو تا چشمها (از نگاه ناروا) بپوشند، و فروج و اندامشان را محفوظ دارند که این بر پاکیزگی (جسم و جان) شما اصلح است البته خدا به هر چه می کنید کامل آگاه است و نیز در مورد لزوم احترام مردان به زنان و پرهیز از تحقیر و تبعیض علیه آنان به جهت مقام و منزلت ویژه بانوان در رویکرد معصومین(علیهمالسلام) به همین مقدار اکتفا میشود که رسول گرامی اسلام (در عصر رنسانس که زنان و دختران، موجودات درجه دوم تلقی میشدند) کرامت و لئامت مرد را به نحوه سلوک و تعامل او با زن موکول نموده است. یعنی اگر مردان با دختران و زنان، برخوردی انسانی و اسلامی داشته باشند، محترم و کریم، وگرنه حقیر و لئیم خواهند بود.
در نگاه رسول مکرم اسلام(صلی الله علیه و آله) نماز و عطر و زن، ترادف معنوی و مذهبی دارند و ذکر نام زن با این دو، نشان از مقام زن (در منظر آن مقام مکرم) دارد. بنابراین روابط گروههای غیر همجنس اگر با رعایت حجاب و عفاف و ادب و وقار و به دور از هرگونه تهییج و تحریک باشد نه تنها بلامانع است، بلکه از ضروریات و ملزومات جامعه اسلامی و امروزی به شمار میآید.
حذف زنان از عرصههای فرهنگی، هنری، اجتماعی و اقتصادی و حتی سیاسی به معنای حذف نیمی از نیروهای فعال و تأثیرگذار جامعه از رشد و پیشرفت کشور میباشد.
بنابر آنچه در سطور مذکور آمد، فضایی که امروز در بین بخشی از لایههای اجتماعی کشورمان در خصوص ارتباط دختران و پسران و زنان و مردان جوان حاکم شده و دل هر انسان صالح و مسلمان و غیرتمندی را به درد میآورد، نه تنها با احکام و دستورات دینی ما همسو و همسان نیست بلکه با قواعد و هنجارهای مورد تأیید روانشناسان و جامعه شناسان منصف و متعهد نیز منطبق نمیباشد. فرآیند معیوب مذکور مشکلات و معضلات بسیاری را بوجود آورده که در صفحات بعدی مورد بحث و تحلیل واقع خواهد شد. به منظور رعایت اصل اجمال در نگارش آشنایی با نحوه ارتباط دختر و پسر از منظر وحی ماجرای موسی(ع) و دختران شعیب را به عنوان الگویی آسمانی با هم مورد تأمل و توجه قرار میدهیم.
موسی و دختران شعیب
یکی از نمونههای بارز رابطه دختر و پسر در قرآن، رابطهای است که در آیات 23 و 24 سوره قصص طرح و تبیین شده است. موسی(ع) به عنوان فردی تبعیدی هم بیکار مانده است، هم همسر اختیار نکرده و هم بدون خانه و آشیانه!
دختران جوان شعیب در گوشهای به انتظار فرصتی مناسب برای سیراب کردن گوسفندانشان ایستادهاند، موسی (ع) که برای رفع تشنگی به سمت چاه رفته بود جلو میرود. سئوال میکند جواب میشنود به علت حضور مردان در کنار چاه (آبشخور گوسفندان) کار سیراب کردن گوسفندان را به تأخیر انداختهایم. پدر ما هم پیر است و برای کار کردن ناتوان. لذا ما به این کار (اقتصادی و تولیدی) همت گماردهایم. موسی(ع) که در نیکوکاری و طرفداری از مظلومان پیشرو بود به دختران شعیب یاری میرساند تا دامهای خود را سیراب کنند. این همان کار پیامبرانه است: کار بدون چشم داشت، فقط برای رضای خدا، حفظ عفت و پارسایی در ارتباط با افراد غیر همجنس، بدون انگیزههای غریزی.
این وعده الهی است که: «ان تنصرالله ینصرکم»؛ خدا از بالا دو پیامبر (موسی و شعیب) را به هم میرساند. دختران شعیب از موسی خواستند تا برای کار با پدرشان ملاقات کند. انجام شد، شعیب پیامبر(ع)، وقتی موسی را جوانی برومند، حق شناس، خویشتندار و صالح یافت پیشنهاد: کار در مزرعه، ازدواج با یکی از دخترانش، سکونت در محل کار را داد، بدین ترتیب اشتغال، ازدواج، مسکن، سه لازمه مهم زندگی جوانان برای موسی(ع) در فرآیند ارتباطی و حفظ عفت و کرامت و تقوا حاصل شد.
1- دختران با حفظ حجاب و عفاف میتوانند به فعالیتهای اجتماعی - اقتصادی بپردازند.
2- دختران از مرد نامحرم (حضرت موسی) برای رفع مشکل سیراب کردن گوسفندانشان درخواست کمک نکردند. این موسی بود که از آنان سئوال کرد.
3- ارتباط کلامی، بسیار کوتاه بود. شخصی نبود، بلکه کاری بود.
4- ارتباط کلامی در جمع و اجتماع انجام گرفت نه در خلوت. علنی بود، نه پنهانی .
5- نیت و انگیزه غریزی، جنسی، مادی نبود، صرفاً مساعدت و یاری و جلب رضایت خدا بود.
6- دختران شعیب با یکدیگر بودند، نه به تنهایی، یعنی دختران در بیرون رفتن سعی کنند تنها نروند، بلکه حداقل دو نفر باشند تا امنیت بیشتری برای آنان حاصل شود.
7- دختران در محیط کار از اختلاط با مردان پرهیز کنند.
8- مردان احساس مسئولیت کنند و نسبت به زنان عفیفه و پاکدامن و با حیاء بی تفاوت نباشند.
9- موسی(ع) با هر دو دختر سخن گفت و به هر دو کمک کرد، تا شبهه و توهمی ایجاد نشود.
10- موسی(ع) بعد از کمک و صحبت در حد ضرورت، ارتباط را ادامه نداد و به سرعت به سایه رفت. و از آنان دور شد.
البته ماجرای مذکور پیامها و نکات آموزنده و ارزنده بسیار دیگری نیز در بر دارد که طرح و تبیین آنها در این مقال نمیگنجد، لذا به منظور ارائه الگویی قرآنی به این مقدار اکتفا و علاقمندان را به تفاسیر معتبر ارجاع میدهیم.
ادامه دارد ...
احمد رزاقی – گروه دین و اندیشه تبیان
گذری بر زندگینامه حضرت عبدالعظیم
عبدالعظیم علیه السّلام فرزند عبدالله بن علی، از نوادگان حضرت امام حسن مجتبی علیه السّلام است و نسبش با چهار واسطه به آن حضرت میرسد . پدرش عبدالله نام داشت و مادرش فاطمه دختر عقبه بن قیس . ولادت با سعادت حضرت عبدالعظیم علیه السّلام در سال 173 هجری قمری در شهر مقدّس مدینه واقع شده است و مدّت 79 سال عمر با بركت او با دوران امامت چهار امام معصوم یعنی امام موسی كاظم علیه السّلام، امام رضا علیه السّلام، امام محمّدتقی علیه السّلام و امام علیّ النّقی علیه السّلام مقارن بوده، محضر مبارك امام رضا علیه السّلام، امام محمّد تقی علیه السّلام و امام هادی علیه السّلام را درك كرده و احادیث فراوانی از آنان روایت كرده است . این فرزند حضرت پیامبر صلّی الله علیه و آله وسلّم، از آنجا كه از نوادگان حضرت امام حسن مجتبی علیه السّلام است به حسنی شهرت یافته است . حضرت عبدالعظیم الحسنی علیه السّلام از دانشمندان شیعه و از راویان حدیث ائمه معصومین علیهم السّلام و از چهرههای بارز و محبوب و مورد اعتماد، نزد اهل بیت عصمت علیهم السّلام و پیروان آنان بود و در مسایل دین آگاه و به معارف مذهبی و احكام قرآن، شناخت و معرفتی وافر داشت . حضرت عبدالعظیم علیه السّلام به صورت یك مسافر ناشناس، وارد ری شد و در محلّه ساربانان در كوی سكّه الموالی به منزل یكی از شیعیان رفت، ستایشهایی كه ائمه معصومین علیهم السّلام از وی به عمل آورده اند، نشان دهنده شخصیّت علمی و مورد اعتماد اوست؛ حضرت امام هادی علیه السّلام گاهی اشخاصی را سؤال و مشكلی داشتند، راهنمایی میفرمودند كه از حضرت عبدالعظیم الحسنی علیه السّلام بپرسند و او را از دوستان حقیقی خویش میشمردند و معرّفی میفرمودند . در آثار علمای شیعه نیز، تعریفها و ستایشهای عظیمی درباره او به چشم میخورد، آنان از او به عنوان عابد، زاهد، پرهیزكار، ثقه، دارای اعتقاد نیك و صفای باطن و به عنوان محدّثی عالیمقام و بزرگ یاد كرده اند؛ در روایات متعدّدی نیز برای زیارت حضرت عبدالعظیم علیه السّلام، ثوابی همچون ثواب زیارت حضرت سیّد الشهدا، امام حسین علیه السّلام بیان شده است. زمینههای مهاجرت حضرت عبدالعظیم علیه السّلام از مدینه به ری و سكونت در غربت را باید در اوضاع سیاسی و اجتماعی آن عصر جستجو كرد؛ خلفای عبّاسی نسبت به خاندان حضرت پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم و شیعیان ائمه علیه السّلام بسیار سختگیری میكردند، یكی از بدرفتارترین این خلفأ متوكّل بود كه خصومت شدیدی با اهل بیت علیهم السّلام داشت، و تنها در دورت او چندین بار مزار حضرت امام حسین علیه السّلام را در كربلا تخریب و با خاك یكسان ساختند و از زیارت آن بزرگوار جلوگیری به عمل آوردند. سادات و علویّون در زمان او در بدترین وضع به سر میبردند .حضرت عبدالعظیم علیه السّلام نیز از كینه و دشمنی خلفا در امان نبود و بارها تصمیم به قتل آن حضرت گرفتند و گزارشهای دروغ سخن چینان را بهانه این سختگیریها قرار میدادند، درچینن دوران دشوار و سختی بود كه حضرت عبدالعظیم علیه السّلام به خدمت حضرت امام هادی علیه السّلام رسید و عقاید دینی خود را بر آن حضرت عرضه كرد، حضرت امام هادی علیه السّلام او را تأیید فرموده و فرمودند: تو از دوستان ما هستی . دیدار حضرت عبدالعظیم علیه السّلام در سامرا با حضرت امام هادی علیه السّلام به خلیفه گزارش داده شد و دستور تعقیب و دستگیری وی صادر گشت، او نیز برای مصون ماندن از خطر، خود را از چشم مأموران پنهان میكرد و در شهرهای مختلف به صورت ناشناس رفت و آمد میكرد و شهر به شهر میگشت تا به ری رسید و آنجا را برای سكونت انتخاب كرد. علّت این انتخاب به شرایط دینی و اجتماعی ری در آن دوره بر میگردد كه وقتی اسلام به شهرهای مختلف كشور ما وارد گشت و مسلمانان در شهرهای مختلف ایران به اسلام گرویدند، از همان سالها ری یكی از مراكز مهمّ سكونت مسلمانان شد و اعتبار و موقعیّت خاصّی پیدا كرد . زیرا سرزمینی حاصلخیز و پرنعمت بود، عمرسعد هم به طمع ریاست یافتن بر ری در حادثه جانسوز كربلا، حضرت حسین بن علی علیه السّلام را به شهادت رساند. در ری هم اهل سنّت و هم از پیروان اهل بیت علیهم السّلام زندگی میكردند و قسمت جنوبی و جنوب غربی شهر ری بیشتر محلّ سكونت شیعیان بود. عبدالعظیم علیه السّلام فرزند عبدالله بن علی، از نوادگان حضرت امام حسن مجتبی علیه السّلام است و نسبش با چهار واسطه به آن حضرت میرسد حضرت عبدالعظیم علیه السّلام به صورت یك مسافر ناشناس، وارد ری شد و در محلّه ساربانان در كوی سكّه الموالی به منزل یكی از شیعیان رفت، مدّتی به همین صورت گذشت. او در زیرزمین آن خانه به سر میبرد و كمتر خارج میشد، روزها را روزه میگرفت و شبها به عبادت و تهجّد میپرداخت، تعداد كمی از شیعیان او را میشناختند و از حضورش در ری خبر داشتند و مخفیانه به زیارتش میشتافتند، امّا میكوشیدند كه این خبر فاش نشود و خطری جانِ حضرت را تهدید نكند. پس از مدّتی، افراد بیشتری حضرت عبدالعظیم علیه السّلام را شناختند و خانهاش محلّ رفت و آمد شیعیان شد، نزد او میآمدند و از علوم و روایاتش بهره میگرفتند و عطر خاندان عصمت علیهم السّلام را از او میبوئیدند و او را یادگاری از امامان خویش میدانستند و پروانه وار گردِ شمعِ وجودش طواف میكردند. حضرت عبدالعظیم علیه السّلام میان شیعیان شهرری بسیار ارجمند بود و پاسخگویی به مسایل شرعی و حلّ مشكلات مذهبی آنان را برعهده داشت؛ این تأكید، هم گویای مقام برجسته حضرت عبدالعظیم علیه السّلام است و هم میرساند كه وی از طرف حضرت امام هادی علیه السّلام در آن منطقه، وكالت و نمایندگی داشته است؛ مردم سخن او را سخن امام علیه السّلام میدانستند و در مسایل دینی و دنیوی، وجود او محور تجمّع شیعیان و تمركز هواداران اهل بیت علیهم السّلام بود. روزهای پایانی عمر پربركت حضرت عبدالعظیم علیه السّلام با بیماری او همراه بود، آن قامت بلند ایمان و تلاش، به بستر افتاده بود و پیروان اهل بیت در آستانه محرومیّت از وجود پربركت این سیّد كریم قرارگرفته بودند، اندوه مصیبتهای پیاپی مردم و روزگار تلخ شیعیان در عصر حاكمیت عبّاسیان برایش دردی جانكاه و مضاعف بود؛ در همان روزها یك رویای صادقانه حوادث آینده را ترسیم كرد: یكی از شیعیان پاكدل ری، شبی درخواب حضرت رسول صلّی الله علیه وآله و سلّم را در خواب دید. حضرت پیامبر اكرم صلّی الله علیه و آله و سلّم به او فرمود: فردا یكی از فرزندانم در محلّه سكّه المولی چشم از جهان فرو میبندد، شیعیان او را بردوش گرفته به باغ عبدالجبّار میبرند و نزدیك درخت سیب به خاك میسپارند. سحرگاه به باغ رفت تا آن باغ را از صاحبش بخرد و افتخار دفن شدن یكی از فرزندان پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم را نصیب خویش سازد، عبدالجبّار كه خود نیز خوابی همانند خوابِ او را دیده بود، به رمز و راز غیبی این دو خواب پی برد و برای اینكه در این افتخار، بهرهای داشته باشد، محلّ آن درخت سیب و مجموعه باغ را وقف كرد تا بزرگان و شیعیان در آنجا دفن شوند. حضرت عبدالعظیم الحسنی علیه السّلام از دانشمندان شیعه و از راویان حدیث ائمه معصومین علیهم السّلام و از چهرههای بارز و محبوب و مورد اعتماد، نزد اهل بیت عصمت علیهم السّلام و پیروان آنان بود همان روز حضرت چشم از جهان فرو بست. خبر درگذشت این نواده رسول اكرم صلّی الله علیه وآله و سلّم دهان به دهان گشت و مردم با خبر شدند و جامههای سیاه پوشیدند و بر در خانه حضرت عبدالعظیم الحسنی علیه السّلام گریان و مویه كنان گرد آمدند؛ پیكر مطهّر او را غسل دادند، به نقل برخی مورّخان در هنگام غسل، در جیب پیراهن او كاغذی یافتند كه نام و نسب خود را در آن نوشته بود؛ بر پیكر او نماز خواندند، تابوت او را بردوش گرفتند و با جمعیّت انبوه عزادار به سوی باغ عبدالجبّار تشییع كردند و پیكر مطهّرش را در كنار همان درخت سیب كه رسول خدا صلّی الله علیه وآله و سلّم به آن شخص اشاره كرده بود، دفن كردند تا پارهای از عترت مصطفی صلّی الله علیه وآله و سلّم در این باره به امانت بماند و نورافشانی كند و دلباختگان خاندان پیامبر صلّی الله علیه وآله و سلّم از مزار این ولیّ خدا فیض ببرند.
برگرفته از پایگاه آستان مقدس حضرت عبدالعظیم
صفحه قبل 1 صفحه بعد